نتوان کرد به زندان بدن محصورم


شیشه را می شکند زور می پرزورم

در نمکدان ز نمکزار چه خواهد گنجید؟


چه کند حوصله تنگ فلک با شورم؟

بس که آمیخته نیش بود نوش جهان


دیدن شهد فزون می گزد از زنبورم